«با دعــــای باران»،
«نوبت بهـار»، «آفرین به آفتاب»، «در حیـاط ما»، «خدا را دعـوت کنیم» و «از ماه با خبر باش»، «حال غنچه خوب است»، « با دو چشمم میچشم»، «درخت مثل دختر» و «مورچه زحمت کش است» جزو آثار این نویسنده هستند که بسیاری از آنها توانستهاند جوایز ادبی را نصیب شاعرش کنند. با این شاعر درخصوص وضعیت امروز ادبیات کودک به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
به نظر میرسد یکی از مشکلات امروز ادبیات کودک تولید کم آثار با کیفیت و شاخص است. این در حالی است که با توجه به شرایط سنی جامعه ما ادبیات کودک همیشه مخاطبان خودش را دارد.
ادبیات کودک در کشور ما شناخته شده نیست و خیلیها فکر میکنند سقف ادبیات کودک همان
«یه توپ دارم قلقلیه» است.
هنوز بسیاری از خانوادهها، نویسندهها و ناشران تخصصی ادبیات کودک را نمیشناسند. علاوه بر اینها مسایل دیگری هم در حوزه نشر وجود دارد که به فضای ادبیات کودک و نوجوان آسیب میزند، مثلاً طبق قانون نشر برای اینکه مجوز نشر ناشری باطل نشود باید در سال سه کتاب چاپ کند و متأسفانه ادبیات کودک آن قدر سهل و ساده گرفته شده که معمولاً ناشران همه سه کتاب را در حوزه کودک چاپ میکنند. به این صورت کتابهای بیکیفیتی باعنوان ادبیات کودک به همین صورت وارد بازار کتاب میشود که نه شعرها پختگی لازم را دارد و نه تصویرگری حرفهای در کتابها دیده میشود. تصویرگری، بخش مهم یک اثر کودک بشمار میرود.
همین کتابهای بازاری آفت ادبیات کودک شده و به جان این ادبیات افتاده است.
بله و متأسفانه بسیاری از خانوادهها فکر میکنند سقف ادبیات کودک همین است. این کتابها وقتی منتشر میشوند بازار را اشباع میکنند و چون ارزانتر هستند براحتی به خانههای مردم راه پیدا میکنند و نتیجه این میشود که مردم با همین کتابها ادبیات کودک را میشناسند. این مسایل باعث میشود نویسندگان حرفهای ادبیات کودک بیش از پیش خودشان را موظف کنند تا ادبیات کودک را جدی بگیرند.
یکی دیگر از آسیبهای ادبیات کودک بازنویسی غیرحرفهای ادبیات کودک مخصوصاً بازنویسی کتابهای مذهبی است. به نظر میرسد آن چه در بازار کتاب موجود است بسیار سهلگیرانه انجام شده است.
بدترین تصویرگریها مربوط به کتابهای مذهبی است و حتی ناشران در چاپ این نوع آثار بدترین نوع کاغذ را استفاده میکنند. همین مسایل باعث میشود بچهها نسبت به خواندن این نوع کتابها بیمیل شوند. در این شرایط هر چند هم نویسندگان حرفهای تلاش کنند آثار خوبی خلق کنند اما باز هم ادبیات کودک نمیتواند از این آسیبها در امان باشد. خانوادهها باید تلاش کنند ناشران خوب کودک را بشناسند و از این ناشران برای کودکانشان خرید کنند.
حتی وقتی خانوادهها به مکانهایی مثل نمایشگاه کتاب میروند باید در خرید آثار دقت کنند. همه میدانیم آنچه در نمایشگاه کتاب تهران فروخته میشود بیشتر چیپس است تا کتاب و در همان جا هم باید نگاه دقیق و جزئینگری داشت.
البته این نگاه حرفهای و جزئینگری فقط مربوط به خانوادهها نمیشود و معلم و آموزش و پرورش در تأمین کتابهای غیردرسی و کتابخانه مدرسه هم باید دقت کنند.
خانواده و مدرسه دو مرجعی هستند که در کتابخوان کردن افراد تأثیر زیادی دارند. بر خلاف گذشته در حال حاضر خانوادهها تلاش میکنند که این بستر را برای کودکان فراهم کنند اما مشکل اصلی در آموزش و پرورش است. معلمها انگیزهای ندارند تا میل به مطالعه و خواندن را در دانشآموزان مخصوصاً در مقطع ابتدایی تقویت کنند.
نوع تدریس در مداس به گونهای است که حتی بچهها را از کتاب زده کرده است و نتیجه چنین رفتاری پرورش تحصیلکردهها و مدرک گرفتههای بیسواد است. در این شرایط آموزشی نهادهای فرهنگی و دولتی بن کتاب به دانشآموز میدهند. وقتی دانشآموزی انگیزهای برای مطالعه ندارد این طرحها کاری از پیش نخواهد برد. وقتی خود معلمها کتاب نمیخوانند این طرحها بی نتیجه و ابتر میشود.
متأسفانه معلمهای بچههای ما به فکر شغل دومشان هستند و شغل دوم بیشتر از شغل اول درآمد دارد؛ و وای بر دانشآموزی که شغل دوم معلمش باشد.
پیشنهاد شما به آموزشوپرورش برای ایجاد میل به مطالعه در دانشآموزان چیست؟
آموزش میتواند تأثیر زیادی در نهادینه کردن یک فرهنگ داشته باشد. تا زمانی که آموزش وجود نداشته باشد، امکان پیشرفت هم نیست. باید درسی با عنوان مطالعه و روشهای مطالعه (متون غیردرسی) در آموزشوپرورش باشد و دانشآموزان مطالعه کردن را یاد بگیرند. بچههای ما آنقدر که به کتاب غیردرسی نیاز دارند به کتاب درسی نیاز ندارند. ادبیات است که فرهنگ را میسازد و به مردم جامعهاش ایده و نگاه میدهد. آیا مطالعه سطحی ما بدلیل ناآشنایی با ادبیات و فرهنگ مطالعه نیست؟
نظر شما